بدن هر یک از ما مانند یک خانواده پر جمعیت است که همه اعضا در جهت خشنودی یکدیگر در حال تکاپو هستند .اما این بین، کلیه یکی از صبورترین عضوهاست.عضوی که نسبت به بی مهری های اولیه بی توجه است و عکس العمل قابل توجهی نشان نمی دهد .بیماری های کلیوی به گونه ای هستند که علائم اولیه شان بسیار کم اهمیت به نظر می رسند

، طوری که اکثر افراد حتی از وضعیت خود آگاه نیستند .از همین رو ، ممکن است یک نفر سالها با این علائم زندگی مسالمت آمیز داشته باشد اما به یکباره همین مشکلات به ظاهر کم اهمیت، بعدها منجر به نارسایی کلیوی شود .دیالیز و مرگ لحظه ی حال برای زندگی در آینده
درست مثل وقتی که یکی از اعضای خانواده به دردسر می افتد و روح و روان سایر اعضا هم درگیر می شود ، از کار افتادن کلیه هم اینگونه است ، دردی که قلب سایر اعضا را به درد می آورد .
درواقع اوضاع وقتی سخت تر می شود که بعد از مدت ها غفلت ، فرد متوجه نارسایی کلیه هایش شده و باید مطابق نظر پزشک دیالیز شود .
اتاق دیالیز و ساعت هایی که کندتر از همیشه میگذرند.
دستگاهی که چند ساعت مداوم تقلا میکند تا کم کاری این عضو خسته را جبران کند .

پیوند و لحظات سخت انتظار
متاسفانه اوضاع وقتی بدتر است که دیگر حتی کاری از دستگاه دردناک دیالیز هم بر نمی آید.
در این شرایط بعضی از بیماران دیالیزی با توجه به وضعیت جسمیشان باید روزها چشم انتظار یک کیس مناسب پیوند باشند ،حتی اگر شانس با آنها یار باشد و یک پیوند موفقیت آمیز داشته باشند‌، نیازمند مراقبت و احتیاط دائمی هستند .

سلامت از دست رفته و مشکلات روی دست مانده
سخت تر از درد دیالیز و پیوند ، فشار اقتصادی و اجتماعی به دنبال آن است .
دیالیز و عمل پیوند ، هزینه های هنگفتی روی دست بیمار و خانواده اش می گذارند که روان مددجویان را به درد می آورد، خصوصاً مدد جویانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند.
گاهی این نارسایی حتی بر جایگاه و روابط اجتماعی این افراد سایه می اندازد،
به گونه ای که ممکن است فرد دچار افسردگی و اضطراب شدید شود.

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
امید است بتوانیم با کمک های هرچند ناچیز ، اندکی از بار سنگینی که بر روی دوش آنهاست ، بکاهیم.
باری سنگین که همیاری وسیعی را می طلبد.
پس چه خوب که اندکی مهرهدیه کنیم برای آرامش دلهایشان و دلهایمان
و یاریگر و همدرد روزهای سختشان باشیم که مجبور به تحملشان هستند .