در این مقاله، جردن گرین از تجربیات خود در مسیر رفع فقر افراد بیبضاعت سخن می گوید. فقر شدید یک موضوع بسیار پیچیده و پویا است؛ که حل آن نیازمند نگرش میان رشتهای و صنعتی میباشد.
این راهکارها، زمانی شتاب بیشتری می گیرد که دو هدف اصلی خود _ امنیت انسانی و سرمایه انسانی _ را رسمیت دهیم و اجتماعی را برای تحکیم تلاشهای جهانی در جهت از بین بردن فقر با استفاده از شبکههای اینترنتی آغاز کنیم.
برای رفع مشکل اول که امنیت است؛ ما با ارائه فناوریهای حاصل از نگرش بین رشتهای، نیازهای اولیه افراد را تامین میکنیم؛ مثلاً زمانی که مردم غذا برای خوردن و آب برای نوشیدن داشته باشند؛ احتمال ابتلا به بیماریها کمتر خواهد شد. گذر از گام اول و موفقیتهای درخشان در این مرحله، ما را به مرحلۀ بعدی سوق می دهد: «ریشه کنی بیماری».
پس از تثبیت تلاشهای امنیتی انسانی و گسترش اجماعات آموزشی، به مرحله بعدی حذف فقر رفتیم:«ایجاد سرمایه انسانی و اقتصادهای پایدار».
یافتن شغل ثابت برای اقشار بسیار فقیر برای چندین دهه مشکل دائمی بوده است. بازار آزاد به مردم از سر تا سر جهان این امکان را میداد که بدون درگیری و به نفع یکدیگر با هم تعامل کنند؛ اما برای کسانی که مهارتهای بازاری کمی دارند یا اصلاً مهارت ندارند، پیوستن به آن و بهرهبرداری از ثروت تجارت جهانی بسیار مشکل خواهد بود. به همین دلیل است که آموزش کارآفرینی در رفع فقر شدید بسیار حیاتی است.
فقر شدید یک موضوع بسیار پیچیده و پویا است که حل آن نیازمند نگرش میانرشتهای و صنعتی میباشد. این راهکارها، زمانی شتاب بیشتری می گیرد که دو هدف اصلی _ امنیت انسانی و سرمایه انسانی _ را رسمیت دهیم و اجتماعی را برای تحکیم تلاشهای جهانی در جهت از بین بردن فقر با استفاده از شبکههای اینترنتی آغاز کنیم. این تلاشها شامل پایان دادن به خشونتهای سیاسی و قومی از جمله تضمین دسترسی بیشتر به غذا، آب و درمان پزشکی، آموزش مدنی، فنی و کارآفرینی است. این ایدهها جدید نیستند ولی، ابتکارات جدید برای تمرکززدایی از توزیع پول، باعث گسترش بیشتر نوآوری و توسعه خواهد شد.
بانک جهانی با استفاده از انجمنها و فناوریهای الکترونیکی جدید، توانست به تحکیم تلاشهای گسترده برای پایان دادن به فقر کمک کند؛ تلاشی که قبلاً توسط افراد، سازمانهای دولتی و خصوصی و سازمانهای غیردولتی در سراسر جهان انجام شده بود. مبتکران و سرمایهگذاران بشردوستانه باید گرد هم آیند تا مازاد کار بین بسیاری از سازمانها و پروژههای متنوع را از بین ببرند. جامعه بینالمللی با استفاده از انجمنها، کنفرانسها و برنامههای کاربردی آسان توانست تلاشهای خود را برای گسترش فناوریهای جدید در جهت کمک به ایجاد امنیت انسانی هماهنگ کند.
گام اول: افزایش رفاه
برخی از نوآوریها شامل فناوری آب پاک و سایر فناوریهای تصفیه آب بود که به مردم امکان دسترسی مداوم به آب زلال را میداد. با افزایش سطوح هماهنگی، بودجه به طور موثرتری برای گسترش طرحهای آب پاک و همچنین گونههای اصلاح شده ژنتیکی محصولات غذایی تخصیص یافت. با گسترش دسترسی به این فناوریها، امنیت بهداشتی افراد بهطور چشمگیری افزایش یافت؛ زمانی که مردم غذا برای خوردن و آب برای نوشیدن داشته باشند، احتمال ابتلا به بیماری ها کمتر خواهد شد.
گذر از گام اول و موفقیتهای درخشان در این مرحله، ما را به مرحله بعدی سوق میدهد:«ریشه کنی بیماری».
باز هم با کمک هماهنگیهای گسترده از طریق انجمنهای جدید و نرم افزارهای تولید شده از نگرش میان رشته ای، دانشمندان و شرکتهای دوستدار بشر توانستند با یکدیگر همکاری کنند و محققان را با سرمایه گذاران راحتتر ارتباط دهند.
آموزش حل مسئله
سرانجام ما میدانستیم که باید خشونت سیاسی و قومی را متوقف کنیم. اگر خشونت بیثباتکننده وجود داشته باشد، کار دیگری نمیتوان انجام داد و هیچ پیشرفتی در جهت پایان دادن به فقر حاصل نمیشود. تلاشها برای پایان دادن به خشونتهایی که فقر را در برخی مناطق تداوم میبخشد، با رویکردی چندجانبه انجام شد. آموزش مدنی نقش مهمی در این فرایند ایفا کرد. ما به افرادی نیاز داشتیم تا مردم را در مورد مسئولیتهایشان برای مشارکت در سرنوشت خود و کمک به حفظ صلح و ثبات آموزش دهیم و با استفاده از تکنیکهای خانه به خانه و همچنین جلسات اجتماعی، اجتماعات آموزشی را راه انداخته تا به مردم کمک کند که یاد بگیرند و از تکنیکهایی برای حل مسائل استفاده کنند. تا زمانی که مردم نسبت به نظام سیاسی و حکومت خود احساس مالکیت نکنند، این نظام هرگز دوام نخواهد آورد. حکومتی که ثبات سیاسی را حفظ کند، باید محصول ساخت خود مردم باشد.
سرمایه انسانی را ایجاد کنیم
پس از تثبیت تلاشهای امنیتی انسانی و گسترش اجتماعات آموزشی، به مرحله بعدی برای حذف فقر رفتیم: «ایجاد سرمایه انسانی و اقتصادهای پایدار».
یافتن شغل ثابت برای اقشار بسیار فقیر برای چندین دهه مشکلی دائمی بوده است. بازار آزاد به مردم از سرتاسر جهان این امکان را میداد که بدون درگیری و به نفع یکدیگر با هم تعامل کنند، اما برای کسانی که مهارتهای بازاری کمی دارند یا اصلاً مهارت ندارند، پیوستن به آن و بهره برداری از ثروت تجارت جهانی بسیار مشکل بود؛ به همین دلیل آموزش کارآفرینی در رفع فقر شدید بسیار حیاتی است.
در واقع ثابت شد که یادگیری کارآفرینی بسیار مهمتر از مهارتهای فنی است که میتواند در صنایع به کار گرفته شود. ما متوجه شدیم که برای از بین بردن دائمی فقر، باید از پایه شروع کنیم. نمیتوانستیم مردم را مجبور کنیم که فقر خود را از بین ببرند یا این کار را برای آنها انجام دهیم. ما فقط میتوانیم مردم را توانمند کنیم و ظرفیت آنها برای نوآوری را با آموزش افزایش دهیم تا خودشان قفر را از بین ببرند.
فوت کوزه گری را بلد باش!
به جای اینکه به مردم بگوییم برای از بین بردن فقر به چه چیزهایی نیاز دارند؛ از آنها پرسیدیم که فکر میکنند به چه چیزی نیاز دارند. به جای اعطای پول به دولتهای ملی، همانطور که بانک جهانی برای چندین دهه انجام میداد؛ ما به روش جدیدی برای تمرکززدایی از توزیع وجوه کمکی رسیدیم که به طور خاص با هدف توانمندسازی کارآفرینان محلی بود. با استفاده از نرمافزارهای جدید و حمایت مالیای که از گروههای اجتماعی الهام گرفته شده بود، توانستیم کارآفرینی را در میان فقیرترین جمعیتها ایجاد کنیم.
مهم نیست که در ابتدا چه فکری می کردیم؛ مردم واقعاً بهتر از هر کس دیگری میدانستند که به چه چیزی نیاز دارند. علاوه بر این، زمانی که این طرح ها را به عموم اعلام کردیم، میزان تأمین مالی این پروژهها نیز اعلام شد. ما متوجه شدیم که انسانهای بسیاری در جهان میخواهند در این تلاشها مشارکت کنند اما، اغلب یا بسیار پیچیده بودند، یا مردم به سازمانها برای کمک اعتماد نداشتند. ما دسترسی به وجوه را تا حد امکان پراکنده و غیرمتمرکز مدیریت کردیم. سیستمهایی برای جلوگیری از تقلب و حفظ شفافیت مطلق در هزینهها و تخصیص بودجه وجود داشت. مردم توانستند راه حلهایی ارائه کنند که در سطح محلیتر برای آنها کار کنند.
با شروع دسترسی بیشتر مردم به سرمایه مالی، آنها توانستند مشاغل کوچک و محصولات و خدمات سادهای ایجاد کنند که در سطح محلی برای یکدیگر قابل فروش باشد. بازارهای محلی با تجارت شروع به متورم شدن کردند. کمکهای مالی توزیع شده امکان استفاده بسیار گستردهتر از سرمایه را فراهم کرد که منجر به رشد پایدار شد.
حمایتهای سازمانی:
سازمانها همچنین از مدلهای توزیعشده مانند وامدهی همتا به همتا استفاده کردند، همانطور که برخی شرکتهای آمریکایی این را نشان دادند. این ابتکارات، مردم را در سرتاسر جهان قادر ساخت تا اقتصاد نوپای خود را راهاندازی کنند. مردم توانستند با مبالغ اندکی که در اختیار داشتند یا اعطا شده بودند، به یکدیگر وام بدهند و از این طریق از منافع بهره ببرند و ما شاهد نوآوری و ایدههایی بودیم که آنها را فقیرترین مردم خلق کردند. انگیزه آموزش کارآفرینی و مالی افزایش یافت و به ایدههای کوچک اقتصادیشان اجازه داد تا با این مدل جدید و مردممحور، توزیع داراییها اراده پایداری پیدا کنند.
گسترش کارآفرینی:
مردم توانستند کسبوکارهای کوچک پایداری ایجاد کنند که به آنها امکان این را میداد که بازاریابی و استخدام همسایگان و دوستان خود را آغاز کنند؛ کسانی که به نوبه خود سرمایهای برای خرج کردن و وام دادن داشتند. بنابراین، اقتصادها به آرامی تقویت شدند. با گسترش کسبوکارهای کوچک، فقرا متوجه شدند که میتوانند محصولات خود را با بازار جهانی تطبیق دهند. آنها به آرامی اما با اطمینان در بازار جهانی ادغام شدند. پس از ادغام، قدرتهای بازار اوج گرفتند. آنها توانستند در بازار جهانی رقابت کنند و توزیع مجدد ثروت مبتنی بر بازار سرانجام در فقیرترین کشورها نیز ظاهر شد.
جملات پایانی:
در پایان متوجه شدیم که این نوآوری ما نیست که برای از بین بردن فقر شدید به آن نیاز داریم؛ بلکه نیروی عظیم، نهفته و دگرگون کنندۀ خفته در خود مردم فقیر است که باید آن را پرورش و در زندگی واقعی ادغام کنیم . شما می توانید با تکمیل کردن فرم وام قرض الحسنه سهمی در یاری رساندن به افراد بی بضاعت باشید.
در نهایت هدف ما که حذف چشمگیر فقر شدید از روی زمین بود، محقق شد.