بسیار‌ی از ناتوانی‌ها با اختلالات ارتباطی همراه هستند و افراد در مراحل شدیدتر این اختلالات، نیازهای ارتباطی پیچیده‌تری دارند؛ از این روز تعامل و ارتباط با آن‌ها دشواری‌هایی خواهد داشت و منجر به بروز مشکلاتی در زمینه‌های مختلف از جمله سازگاری میان بیمار و پزشک می‌شود.  افراد با نیازهای ارتباطی پیچیده‌تر مواردی مانند سخن گفتن به‌صورت غیرقابل فهم، ناتوانی در درک سخنان دیگران و مشکل در بروز احساسات خود را نشان می‌دهند. این افراد به ارتباطات‌ تقویتی و جایگزین نیاز دارند که این ارتباطات شامل سیستم‌هایی غیر رسمی‌ای می‌شود که گفتار را تقویت می‌کند؛ مانند استفاده از حالت چهره، اشاره و… اما افراد مبتلا به اختلالات جسمی ممکن است نتوانند این جنبه از ارتباط خود را کنترل کنند؛ از این رو هنگام استفاده از این سیستم‌ها، لازم است در تفسیر پیام دقت شود.

افراد ناتوان ذهنی و زبانی سخت ارتباط میگیرند

بسیاری از ناتوانی های تکاملی مانند سندرم داون، اوتیسم و ​​فلج مغزی و ناتوانی‌هایی مانند آسیب مغزی در اثر ضربه، سکته مغزی و بیماری پارکینسون، با اختلالات ارتباطی همراه هستند. طبق مطالعات،  افرادی که در مرحلۀ شدیدتر این بیماری‌های عاجزکننده قرار می گیرند، نیازهای ارتباطی پیچیده تری نیز دارند. در یک مطالعه جمعیت شناختی که اخیرا توسط پری انجام شد مشخص شده است که از هر ۵۰۰ ویکتوریایی، یک نفر نیاز ارتباطی پیچیده‌ای دارد. بنابراین، همه پزشکان عمومی احتمالاً بیمارانی دارند که تعامل و ارتباط با آنها با دشواری‌هایی همراه است که می تواند باعث بروز مشکلاتی در زمینه‌هایی  مثل به دست آوردن شرح حال، درک توصیه‌های کنترل‌گر و سازگاری میان بیمار و پزشک شود.

اهدافی که این مقاله دنبال می کند:

* ارائه یک نمای کلی از انواع رایج شخصیت‌های ارتباطی که در افراد دارای پیچیدگی دیده می شود.

* شرح دادن سیستم‌های ارتباطی که توسط آنها استفاده می شود.

* ارائه راهبردهایی برای تقویت ارتباطات در مشاوره با این بیماران.

* ارائه یک مطالعه موردی از مشاوره پزشک عمومی با بیمار دارای نیازهای ارتباطی پیچیده.

شرح حال های رایج:

افراد دارای نیاز های ارتباطی پیچیده می توانند یک یا مجموعه ای از موارد زیر را بروز دهند:

* سخن گفتن به صورتی که قابل فهم نباشد.

* ناتوانی در درک سخنانی که به آن‌ها گفته می شود.

* مشکل در ابراز کردن -احساسات و عواطف- خود به دلیل مهارت‌های محدود در چیدن واژگان و جمله‌بندی.

درک گفتار معمولاً ناشی از اختلالات شناختی است. (همان‌طور که در ناتوانی ذهنی رخ می دهد.) و اختلالاتی که بر کنترل حرکتی تأثیر می گذارد مانند دیزآرتری ناشی از میاستنی گراویس، سکته یا فلج مغزی.

هم توانایی درک و هم توانایی تولید زبان می توانند به دلیل ناتوانی ذهنی یا مغز مختل شوند. مردم اغلب مهارت‌ دریافت بهتری دارند، یعنی در درک کردن زبان بهتر از تولید کردن آن عمل می کنند.

این پروفایل در افراد مبتلا به ناتوانی ذهنی، اگرچه ممکن است مهارت های دریافتی باشد، به طور مشابه محدود شده است. برای افراد دارای معلولیت اکتسابی مانند سکته مغزی، هر یک از شرح حال های زیر ممکن است رخ دهد:

* درک بهتر زبان نسبت به تولید و چینش آن.

* تولید و چینش بهتر زبان نسبت به درک آن.

* یا هر دو مورد

مهم است که به یاد داشته باشید مشکلات در گفتار یا زبان لزوماً به این معنا نیست که شخص دارای نقص ذهنی است؛ مثلا کسانی که دچار سکته مغزی شده اند، زمانی که دیگران فکر می کنند مغزشان مشکل پیدا کرده است اغلب ناامید می شوند.

ارتباطات تقویتی و جایگزین برای افراد ناتوانی ذهنی و زبانی:

افراد با نیازهای ارتباطی پیچیده به ارتباطات تقویتی و جایگزین تکیه می کنند.

این ارتباطات شامل سیستم‌هایی می شود که گفتار را تقویت می کنند مانند: استفاده از حالت چهره، اشاره به عکس یا اشاره به حرف اول کلمات برای کمک به مردم تا منظور آنها را بفهمند. همچنین ممکن است از جایگزین‌هایی برای گفتار مانند هجی کردن کلمات یا تابلوی نمادهای گرافیکی (مثلاً نقشه‌های خطی) برای برقراری ارتباط بیشتر استفاده شود.

سیستم‌‌های غیررسمی مانند زبان بدن و حالت چهره می‌توانند در تفسیر احساس یک فرد بسیار مفید باشند. با این حال، افراد مبتلا به اختلالات جسمی ممکن است نتوانند این جنبه از ارتباط خود را کنترل کنند. درنتیجه اغلب هنگام تلاش برای برقراری ارتباط با کسی که آنها را به خوبی نمی شناسد، سوء تفاهم پیش می آید. ممکن است تصور شود که فرد مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک لبخند می زند؛ در حالی که افراد مبتلا به بیماری پارکینسون حالت چهره یا زبان بدن ارتباطی کمی دارند. از این رو، هنگام تفسیر ارتباطات تولید شده با استفاده از این سیستم‌های غیررسمی، دقت لازم است. به طور مشابه، ژست‌ها و حرکت‌های خاص ممکن است تصادفی به نظر برسند اما، برای افرادی که فرد را به خوبی می شناسند معنی دار هستند.

بسیاری از افراد دارای ناتوانی ذهنی، از نشانه‌های کلید واژه برگرفته از «واژگان ماکاتون» استفاده می‌کنند. کلمات کلیدی در جمله زیر به صورت پررنگ نشان داده شده اند:

((به فروشگاه می‌روم.))

مردم علامت گذاری را یاد می گیرند زیرا دیگران از زبان اشاره در اطراف آنها استفاده می‌کنند. علائم کلید واژه همیشه با گفتار مخاطب همراه است. «واژگان ماکاتون» شامل فهرستی از مفاهیم است که بر اساس ۹ مرحله سازماندهی شده اند – انتخاب نشانه ها برای آموزش به فرد بر اساس آنچه برای آن شخص مرتبط و مهم است انجام می شود. این روش در ۲۰سال گذشته به طور گسترده در استرالیا و به ویژه برای افراد دارای ناتوانی ذهنی استفاده شده است. در نتیجه، بسیاری از افراد دارای ناتوانی ذهنی علائم مختلفی را می‌شناسند و از آنها استفاده می‌کنند.

حضور یک مشاور میتواند به افراد ناتوانی ذهنی و زبانی کمک کند.

قبل از مشاوره، کسب اطلاعات در مورد توانایی‌های ارتباطی فرد و سیستم‌های مورد استفاده برای برقراری ارتباط با افراد آشنا و ناآشنا، درک درستی از نحوه برقراری ارتباط با بیمار را فراهم می‌کند. توانایی پزشک عمومی برای به دست آوردن یک شرح حال جامع اغلب به این بستگی دارد که آیا شخص همراه حمایت مستمر ارائه کرده است؟ (مثلاً یکی از اعضای خانواده یا کارمند پشتیبانی مستقیم که فرد را برای مدت طولانی می شناسد.) یا نسبتاً با فرد ناآشنا است؟ متأسفانه، برای افراد دارای ناتوانی‌های رشدی که در اقامتگاه‌های حمایتی زندگی می‌کنند، تغییر مکرر کارکنان یا افرادی که در شیفت های مختلف کار می‌کنند، اغلب به این معنی است که فقط فردی که قادر است اطلاعات محدودی ارائه دهد می تواند بیمار را همراهی کند.  این مشکلات را می‌توان تا حد زیادی از طریق یک کنفرانس موردی، با حضور یکی از اعضای خانواده، کارمند پشتیبانی حقوقی و سایر متخصصان مرتبط خصوصا آسیب شناس گفتار که در توسعه سیستم ارتباطی تقویتی و جایگزین بیمار نقش دارد، برطرف کرد. اگر بیمار اخیرا خدماتی را از آسیب شناس گفتار دریافت کرده است، باید به خدمات مربوطه دسترسی داشت. به عنوان مثال، در ویکتوریا، پزشکان عمومی می‌توانند از طریق مرکز منابع ارتباطی که از آسیب ‌شناسان گفتار محلی در سراسر ویکتوریا پشتیبانی می‌کند، از آسیب‌شناس گفتار نظر بگیرند.

راهبردهای زیر برقراری ارتباط با بیمارانی را که نیازهای ارتباطی پیچیده ای دارند تسهیل می کند:

* اطمینان حاصل کنید که یک قرار دوبل رزرو شده است تا زمان بیشتری برای ارتباط مورد نیاز باشد.

* برقراری مکالمه مستقیم با بیمار(در صورت امکان) زیرا با این کار حتی اگر درک محدود باشد، بیمار پاسخگوتر خواهد بود .

* اگر بیمار از یک سیستم ارتباطی کمکی و جایگزین استفاده می کند، مطمئن شوید که در طول مشاوره می‌تواند به آن دسترسی داشته باشد.

* هنگامی که بیمار در حال فرموله کردن پیام است صحبت نکنید  چون باعث حواس پرتی  می‌شود.

* اگر بیمار از یک ابزار غیرتکنولوژیکی (مثلاً کتاب ارتباطی، تابلوی الفبا) استفاده می کند، می‎توانید پیام را تکرار کنید تا مطمئن شوید که آن را به درستی درک کرده است. هنگام استفاده از این استراتژی به بیمار زمان بدهید تا تأیید کند که درست انجام داده اید.

* دریابید که آیا بیمار روشی مخصوص به خود برای نشان دادن «بله» و «نه» دارد یا خیر؟ (مثلاً تکان دادن خفیف سر برای «نه»). اگر چنین است، سعی کنید یک سری سوالات بله/خیر بپرسید (آن‌ها را کوتاه و ساده نگه دارید.) و به بیمار فرصت دهید تا پاسخ دهد. با این حال، به یاد داشته باشید که پاسخ دادن به این نوع سوالات مستلزم درک خوب زبان است.

* اگر در مکالمه با بیمار مشکل دارید، از او اجازه بگیرید تا سؤال‌ها و مکالمه خود را به شخص پشتیبانی هدایت کند. به یاد داشته باشید که نگاه متناوب به بیمار باعث می شود که او حس کند همچنان درگیر مکالمه است.

* برای کمک به این‌که بیمار بتواند شما را درک کند از حرکات و تصاویر استفاده کنید. برای مثال: دست دادن هنگام سلام کردن به بیمار، اشاره به قسمت‌های بدن یا نشان دادن تصاویر ساده برای شفاف ‌سازی روش‌ها.

نتیجه گیری:

افرادی که نیازهای ارتباطی پیچیده ای دارند، از نظر توانایی‌ها و استراتژی‌هایی که در فرآیند ارتباط به آن‌ها کمک می کند متفاوت هستند. در نتیجه، هنگام یادگیری، بهترین روش ارتباط با افرادی که مشکلات گفتاری و زبانی دارند، آزمون و خطا است. یکی از اشتباهات رایج در این زمینه این است که ارتباط را با توانایی صحبت کردن برابر می‌دانیم؛ افرادی که نیازهای ارتباطی پیچیده‌ای دارند به سیستم‌های ارتباطی غیررسمی خود و همچنین سیستم‌های رسمی‌تری که ممکن است به آنها دسترسی داشته باشند متکی هستند. با این حال، تا زمانی که شخصی که تلاش می کند با آنها ارتباط برقرار کند مایل به تصدیق، یادگیری و استفاده  از حالت‌ها و استراتژی های جایگزین نباشد، این سیستم ها بی فایده خواهند بود. البته چنین فرآیندی مستلزم تحمل و تعهد زمانی قابل توجه است -که این تعهذ زمانی در یک تمرین پرمشغله دشوار خواهد بود.

راهبردهای ارائه شده در این مقاله، ابزارهای ساده اما مؤثری را برای کاهش ناامیدی‌های ارتباطی برای بیمار مبتلا به مشکلات زبان و گفتار و نیز پزشک عمومی او  ارائه داده است.

منبع :

https://www.racgp.org.au/getattachment/60f3518b-2e52-4ced-a650-1a1a6cf75d4e/attachment.aspx